تاریخچه کوچینگ
گمانه زنیهای بسیاری در این باره وجود دارد که کوچینگ نخستین بار در کجا و توسط چه کسی ابداع شد. اما بیتردید بهترین تعریف را سقراط ارائه داد؛
من نمیتوانم به کسی چیزی بیاموزم، فقط میتوانم او را وادار کنم تا بیشتر و عمیقتر بیندیشد.
به علاوه سقراط با بهرهگیری از قدرت پرسشگری به شاگردان خود کمک کرد تا مطالب و مباحث فلسفي را بهتر یاد بگیرند. هدف از پرسشگری سقراطی نظم بخشیدن به اندیشهها، مشاهده، ارزیابی و بازسازی افکار و رفتارها است.
و اما اصول پرسشگری سقراطی که شباهت بسیاری به مهارت پرسشگری قدرتمند در کوچینگ دارند؛
اصول مهم در سوال پرسیدن کوچینگی
- وقتی به پاسخ یک پرسش رسیدید، پرسش دیگری مطرح کنید.
- بکوشید تا مفهوم پاسخها را بهتر و عمیقتر درک کنید.
- با کمک پرسشهایی که مطرح کردهاید، ارتباط میان اندیشهها را کشف کنید.
- افکار و اندیشههای ما نشان دهنده قصد و نیت ما هستند. برای درک بهتر این افکار باید سرچشمه آنها را پیدا کرد. پس از خودتان بپرسید؛ چرا این گونه فکر میکنم؟
- اندیشههای ما بر پایه اطلاعات موجود در محیط پیرامون ما شکل میگیرند. پس اول باید بدانید این اطلاعات چه معنا و مفهومی دارند تا بتوانید به مفهوم افکار و اندیشه هایتان پیببرید.
- از اندیشههایمان به یک نتیجهگیری میرسیم. ابتدا باید این نتیجهگیریها را درک و معنا کنید تا بتوانید اندیشهتان را درک کنید. از خود بپرسید؛ چه شد که به این نتیجه رسیدم؟
- مفاهیم مختلف، باعث شکلگیری اندیشههای جدیدی در ذهن ما میشوند. تا وقتی این مفاهیم را درک نکرده باشید، نمیتوانید آن اندیشه را به درستی درک کنید.
- هر اندیشه در بستر مجموعهای از فرضیات رشد میکند. باید این فرضیات را بشناسید و ببینید پیش از این چه چیزی را به عنوان یک مفهوم درست و چه چیز را به عنوان یک مفهوم اشتباه پذیرفتهاید.
- هر اندیشه نتیجه و پیامدی دارد، این پیامدها را بشناسید تا بتوانید آن اندیشه را بهتر و عمیق تر درک کنید.
- هر اندیشه از یک دیدگاه مشخص سرچشمه میگیرد. باید این دیدگاه را | به خوبی بشناسید تا بتوانید آن اندیشه را درک کنید.
کوچینگ متفاوت است
کوچینگ ترکیبی از رشتههای فلسفه، مدیریت، عرفان و روانشناسی مثبت است اما کاملا متفاوت و متمایز از این رشتهها عمل میکند. نخستین بار در سال ۱۹۷۴ تیموتی گالوی کتابی با عنوان بازی درونی تنیس نوشت و کوچینگ را به شکلی رسمی و فراتر از مفهوم آن در میادین ورزشی معرفی کرد. گالوی یک بازیکن و کوچ برجسته تنیس بود که در مورد رفتار شاگردانش عمیقتر فکر کرد و در نهایت این کنجکاوی، او را به سبک جدیدی از مربیگری در بازی تنیس رساند.
گالوی علاوه بر آنکه تکنیکهای منحصر به فرد این سبک جدید را به سایر بازیهای ورزشی تعمیم داد، آنها را در کسبوکارهای متفاوت نیز به کار گرفت و توانست بنیانگذار شیوهای باشد که امروزه آن را با نام کوچینگ میشناسیم. میلیونها نسخه از مجموعه کتابهای بازی درونی گالوی به فروش رسیدهاند.
او کوچینگ را این گونه تعریف میکند؛
کوچینگ به منزله آزاد کردن پتانسیلهای فرد و به حداکثر رساندن عملکرد او است. کوچینگ به فرد کمک میکند تا مطلب تازهای یاد بگیرد نه این که به او مطلب تازهای یاد بدهد. کوچینک واژه قدیمی در زبان انگلیسی است؛ وسیلهای که خاندان سلطنتی یا افراد بسیار مهم را از جایی که بودند به جایی می برد که میخواستند. و این دقیقا همان کاری است که یک کوچ انجام میدهد؛ کوچ به مراجع کمک میکند تا به جایی که خودش میخواهد برسد، نه این که برای او یک مقصد مشخص کند و او را به آنجا برساند.
مجموعه کتابهای بازی درونی، نگرش و طرز تفکر ما را نسبت به کوچینگ و یادگیری متحول کرده اند. گالوی در کتاب خود به دو مانع اشاره میکند؛ موانع دروني و موانع بيروني. موانع درونی چه هستند؟
- ترس از شکست،
- مقاومت در برابر تغییر،
- به تعویق انداختن کارها،
- سکون و ایستایی،
- شک و تردید،
- خستگی.
با کمک کوچینگ میتوانید شغل و موقعیت خود را به فرصتی برای یادگیری تبدیل کنید، مهارت هایتان را بهبود ببخشید، میزان رضایتمندی خود را از کار و زندگی تان دوچندان کنید و آگاهی و دانش خود را افزایش دهید.
کوچینگ چیست؟
فرض کنید برای نخستین بار وارد یک شهر شدهاید. میتوانید با کمک نقشههای قدیمی شهر، راه خود را پیدا کنید و به مقصد برسید؟ اگر نقشه به روز شده شهر را در اختیارتان بگذارند، کارتان سادهتر نخواهد شد؟ اگر از برنامههای مسیریاب استفاده کنید، چطور؟ این برنامهها بهترین و خلوتترین مسیر را به شما نشان میدهند تا خیلی راحت به مقصد برسید. دانش کوچینگ هم مانند برنامههای مسیریاب، راه را برای مراجع هموار میکند.
علم کوچینگ استعدادها و پتانسیلهای فرد را شکوفا میکند و به او فرصت میدهد در زندگی شخصی و حرفهای خود کارآیی و عملکرد بهتری داشته باشد. کوچینگ بستری فراهم میکند تا فرد برای خود هدفی مشخص کند و در راستای محقق شدن این هدف گام بردارد و اقدام کند. کوچ راه رسیدن به این هدف را تسهیل میکند و به فرد انگیزه میدهد تا نسبت به هدفش متعهد و مسئولیت پذیر باشد.
- توسعه فردی و سازمانی
- افزایش اعتماد به نفس
- بیشتر شدن درک و آگاهی
کوچینگ آمیزهای از چالش و حمایت است. کوچینگ نه یک روش درمانی است، نه مشاوره و منتورینگ. کوچ درگذشته فرد کنکاش نمیکند، بلکه بر روی جایگاه فعلی فرد و جایگاهی تمرکز میکند که فرد میخواهد در نهایت به آن برسد. کوچ باور دارد مراجع راه حل مشکلاتش را میداند و با استفاده از مهارت هایی همچون گوش شنوا، پرسشگری قدرتمند و بازخوردهای مؤثر به او کمک میکند تا این راه حل را کشف کند.
مهمترین اصول کوچینگ
- همه افراد سرشار از استعداد و پتانسیل هستند.
- انسانها آن قدر توانمند هستند که بتوانند به اهدافشان برسند.
- اگر قصد و نیت فرد برای انجام دادن یک کار، درست و به جا باشد، بدون تردید از عهده انجام آن کار بر میآید.
- انسانها با گذشت زمان تغییر میکنند و این پدیده اجتناب ناپذیر است.
- وقتی فرصتی به فرد رو میکند، او میکوشد تا به بهترین شکل از آن بهره بگیرد.
کوچینگ برای چه کسانی مناسب است؟
سالهاست که کوچینگ در کسبوکار و تجارت مورد استفاده قرار میگیرد و روز به روز بر محبوبیت و اعتبار آن افزوده میشود. برای مدیران ارشد داشتن یک کوچ اجرایی امری کاملا رایج و عادی است. طبق مطالعات صورت گرفته، ۸۰ درصد از مدیران اجرایی بر این باور هستند که کوچینگ برایشان فواید بسیاری به همراه داشته و ۹۶ درصد آنها معتقدند آموزههای کوچینگ باید در دسترس تمام کارکنان قرار بگیرد. در سال ۱۹۹۶، ۵۸ درصد مدیران در برنامههای کوچینگ سازمانی شرکت کردند که این رقم در سال ۲۰۰۰ به ۷۷ درصد و در سال ۲۰۲۰ به ۸۹ درصد رسید.
به محض آن که ساختار و مهارتهای کوچینگ را آموختید، میتوانید در تعامل های روزمره تان از قدرت معجزه آسای کوچینگ بهره بگیرید. این مهارتها خیلی زود به کمکتان میآیند تا رابطه خود را با مدیران، همکاران، دوستان، آشنایان و اعضای خانوادهتان بهبود ببخشید. فرقی نمیکند که شما در چه شرایط یا موقعیتی قرار دارید، بدون تردید میتوانید از مزایای کوچینگ بهرهمند شوید.
اما کوچینگ چه مزایایی دارد؟
برتریهای کوچینگ را میتوان به دو بخش فردی و سازمانی تقسیم کرد، گرچه این دو از یکدیگر جدا نیستند و رشد و توسعه فردی در نهایت به پیش برد هر چه بهتر اهداف سازمانی کمک خواهد کرد و بالعکس.
فردی
- بالا رفتن اعتماد به نفس
- رسیدن به خود باوری
- افزایش درآمد و ارتقای جایگاه شغلی
- مسئولیت پذیری بیشتر
- افزایش حس رضایت از زندگی
- افزایش میزان رضایتمندی از شرایط مالی و اقتصادی
- بالا رفتن انگیزههای فردی
- بهبود یافتن ارتباطات شخصی
- بهتر شدن عملکرد فردی
- بهتر مدیریت کردن استرس و تنش در زندگی شخصی و محیط کار
- بهتر مدیریت کردن زمان
- موفقیت و رشد فردی
- هدفمند شدن زندگی رسیدن به یک چشم انداز واضح از آینده
سازمانی
- پیشرفت و موفقیت سازمان
- افزایش روحیه همکاری میان کارکنان
- کاهش نرخ کارکنان توانمندی که سازمان را ترک میکنند.
- و سازگار شدن افراد با نقشها و مسئولیتهایشان
- افزایش روحیه و انگیزه تیم
- تبدیل شدن چالش به فرصت
- کارکنان برای حل مشکلات مدام به مدیران خود مراجعه نمیکنند چون خودشان یاد گرفتهاند چگونه راهکاری مناسب پیدا کنند.
- هموار شدن راه برای ایجاد تغییرات مفید و سازنده
- آموزش مقرون به صرفه کارکنان با هدف تقویت توانمندیهایشان
- افزایش نرخ بازگشت سرمایه
- بهتر مدیریت کردن تغییرات
مطالعه کنید: 10 دلیل برای اینکه شما به یک بیزینس کوچ نیاز دارید
افراد باید بدانند چه کاری را خوب انجام میدهند و بر همان مبنا فعالیت کنند. مدیران و کارکنان باید بدانند که همکارانشان در چه زمینههای خوب عمل میکنند تا از توانمندیها و نقاط قوت یکدیگر برای بهتر انجام شدن کارها بهره بگیرند. یکی از عناصر کلیدی و مهم در توسعه و پیشرفت سازمان بازگو کردن مستمر اقدامات خوب و سازنده است. اما برای این منظور باید ابتدا کارها و اقدامات خوب شناسایی شوند، سپس مورد تحسین و تمجید قرار بگیرند. هیچ کارمندی نیست که از موفق بودن لذت نبرد، پس چرا به آنها نگوییم که موفق عمل کرده اند!
فرهنگ کوچینگی
در فرهنگ کوچینگی کمتر به شکست بها داده میشود. اگر از شکست نمیترسیدید، وضعیت شما در زندگی و محل کارتان تا چه اندازه متفاوت میبود؟ فرض کنید در جایی کار میکنید که تمام کارکنان مطمئن هستند اگر اوضاع خوب پیش نرود، مجازات و تنبیهی در کار نخواهد بود و کسی موقعیت و شغلش را از دست نخواهد داد؛ در این صورت هیچ کس از امتحان کردن راهکارهای جدید نمیترسید.
تصور کنید در خانوادهای زندگی میکنید که کسی به دنبال پیدا کردن مقصر نیست، اعضای خانواده یکدیگر را قضاوت نمیکنند و در موقعیتهای چالش برانگیز همدل و همراه یکدیگر هستند. وقتی فرهنگ کوچینگی در محیطی جا میافتد، افراد یکدیگر را کوچ میکنند، حامی و پشتیبان هم هستند و برای مهارتها و استعدادهای متفاوت یکدیگر ارزش و احترام قائل هستند. البته منظور این نیست که در چنین محیطی اوضاع همیشه بر وفق مراد است.
همه ما به این امر واقف هستیم که تغییرات همیشگی هستند، آمدهاند تا ماندگار شوند و روند این تغییرات هر روز سریع تر از قبل میشود. رواج یافتن فرهنگ کوچینگی به این معنا است که خیلی راحتتر میتوانید خود را با تغییرات محیط سازگار کنید، فارغ از آن که در زندگی یا محیط کارتان چه نقش و مسئولیتی به عهده دارید، با رواج دادن فرهنگ کوچینگی میتوانید استعدادها و مهارتهایتان را توسعه دهید.
کوچ کیست و چه وظایفی بر عهده دارد؟
كلمه كوچ از واژه لاتین کاکس (Kocs) (کچ در زبان مجاری) گرفته شده؛ وسیلهای شبیه به کالسکه اما بزرگتر از آن که اهالی روستایی در مجارستان نخستین بار آن را ابداع کرده و از آن برای حمل بارهایشان از بوداپست به وین بهره گرفتند، آنها نام روستای خود را بر روی این وسیله گذاشتند. کوچ هم دقیقا همین نقش را در زندگی افراد ایفا میکند.
کوچ به فرد کمک می کند تا مسئولیت کارهایش را بپذیرد، به دنبال فرصتی برای یادگیری باشد، درک و بینش خود را افزایش دهد، موقعیت خود را بهتر درک کند و تواناییها و مهارتهایش را توسعه دهد. علم کوچینگ راهی برای شناخت پتانسیلهای فردی است.
کوچینگ یک محاوره عامیانه و غیررسمی نیست که در آن، فرد مشکلات متعدد خود را به زبان بیاورد تا حس و حال بهتری به او دست دهد. دانش کوچینگ فرآیند نسبتا دشواری است که کوچ و مراجع هر دو در آن سهیم هستند و تلاش میکنند. کوچ با استفاده از مهارت پرسشگری قدرتمند اطمینان مییابد که مراجع خودش به راهکار میرسد. کوچینگ آینده محور است، بنابراین کوچ به تجزیه و تحليل اتفاقات بد و نابسامانیهای گذشته نمیپردازد، بلکه مراجع را ترغیب میکند تا مسئولیت اتفاقاتی را که افتاده، بر عهده بگیرد و بر روی آینده تمرکز کند. کوچ به فکر رشد و پیشرفت مراجع است.
مطالعه کنید: کتاب توسعه مهارتهای کوچینگ مفید است یا نه ؟
کوچ چطور جلسات را مدیریت میکند؟
کوچ باید جلسات کوچینگ را مطابق با چهارچوب پیشنهاد شده از جانب مراجع پیش ببرد و از دریچه دید مراجع به مسائل بنگرد. او، مراجع را به چالش میکشد تا بیشتر در فعالیتهای خود تأمل کند و در عين حال حمایت خود را از او دریغ نمیکند. وی به شیوهای کاملا سازمان یافته زمانی را در اختیار مراجع قرار میدهد تا خودش را مرور کند و درسهای تازهای یاد بگیرد.
یک کوچ به تیمها کمک میکند تا برای خود چهارچوبی مشخص کنند و هر یک از اعضای تیم بدانند در چه جایگاهی قرار دارند. کوچ پرسشهایی درست و قدرتمند مطرح میکند تا راه را برای یادگیری عمیق تر مراجع هموار کند و او را به سوی رشد و توسعهای کاملا ماندگار سوق دهد، رشدی که به هیچ وجه سطحی و زودگذر نخواهد بود.
تمرکز کوچ طبق اصولی که فدراسیون جهانی کوچینگ ICF تعریف کرده است بر زمان حال و آینده است. کوچ در وهله اول موقعیت فعلی مراجع را بررسی میکند و نامش را میگذارد؛ نقطه الف. سپس از او میپرسد: میخواهی در آینده به چه جایگاهی برسی؟ و این میشود نقطه ب. در نهایت به او کمک میکند تا برای رفتن از نقطه الف به نقطه ب نقشهایی ترسیم کند. در تمام مسير، کوچ نقش یک همراه و تسهیل گر را ایفا میکند، به مراجع بازخورد میدهد، دیدگاه او را واضح و شفاف میکند و به او کمک میکند تا دستاوردها و پیشرفت هایش را ارزیابی کند.
مراجع کیست و چه ویژگی هایی دارد؟
مراجع که در زبان انگلیسی Coachee یا Client نامیده میشود، فردی است که برای رسیدن به رشد و توسعه فردی با پیشرفت در کسبوکارش به یک کوچ مراجعه میکند. او فرد سالم و توانمندی است که میخواهد تغییری در زندگی شخصی یا حرفهای خود ایجاد کند و در این مسیر به کمک یک کوچ احتیاج دارد.
ویژگی های کلیدی مراجع
- میخواهد که تغییر کند.
- میداند که فقط خودش. مسئول رسیدن او به جایگاه امروزش است.
- میپذیرد که فقط خودش میتواند اوضاع را بهبود ببخشد.
- نقاط قابل بهبود خود را به خوبی میشناسد و میکوشد پتانسیلهایش را از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآورد.
پس تا این قسمت از مقاله متوجه شدیم کوچینگ:
- رشد و توسعه فردی و سازمانی را رقم میزند.
- مراجع را به چالش میکشد.
- فرصتی فراهم میکند تا مراجع بیشتر و عمیقتر درباره مسائل مختلف بیندیشد.
- فضا را برای توسعه و پیشرفت مراجع مساعد میکند.
- سدها و موانع موجود در سر راه رشد و پیشرفت مراجع را از بین میبرد.
کوچینگ چه چیزهایی نیست؟
گاهی اوقات کوچینگ با مشاوره، منتورینگ، و سایر روشهای درمانی و آموزشی اشتباه گرفته میشود. در ادامه قصد داریم تفاوت کوچینگ را با هر یک از این رشتهها برایتان توضیح دهیم.
کوچینگ، منتورینگ نیست.
در کوچینگ ما معتقدیم افراد خود پاسخ پرسشها و راه حل مشکلاتشان را دارند. کوچ الزاما نباید در زمینه مورد بحث، تخصص و تجربه زیادی داشته باشد، بلکه باید تمام تمرکز و انرژیاش را بگذارد تا به مراجع کمک کند از پتانسیلها و استعداهایش بیشترین بهره را ببرد. در کوچینگ تمرکز بر روی مراجع و افکاری است که در سر دارد.
کوچ در مطرح کردن پرسشهای درست و مؤثر مهارت قابل توجهی دارد، او خیلی خوب به پاسخهای مراجع گوش میدهد و با کمک همین مهارتها به مراجع کمک میکند تا برای مشکلاتش راهکار پیدا کند. حتی اگر كوچ درباره موضوع مورد بحث در جلسه کوچینگی تجربه و تخصص زیادی داشته باشد، هیچ گاه به مراجع راهکار نمیدهد.
از این مدل پیرو کنم تا به موفقیت برسی که من به آن رسیدهام.
منتور تجربه قابل توجهی در زمینه تخصصی و حرفهای مراجع دارد. به عبارت دیگر، منتور مسیری را طی کرده که مراجع در ابتدای آن قرار گرفته، در نتیجه بهتر از هر کسی با چالشها و موانع این راه آشنا است. در منتورینگ فرد میکوشد پا جای پای منتور گذاشته و تصمیمها و سبک او را تمام و کمال تقلید کند.
به عبارت بهتر، منتور میگوید؛
- راه مرا در پیش بگیر
در حالی که کوچ می گوید؛
- میخواهی به کجا برسی؟
مطالعه کنید: بیزینس کوچینگ چیست؟
تخصص اصلی کوچ
میتوان تخصص و مسئولیت اصلی کوچ را در این جمله خلاصه کرد: کوچ به مراجع کمک میکند تا با تکیه بر تجربیات و توانمندیهای خود، مسیرش را پیدا کرده و تا به انتها برود. چرا که کوچ معتقد است اگر مراجع با گذراندن یک مسیر مشخص به موفقیت میرسد. الزاما به این معنا نیست که اگر دیگری هم این مسیر را در پیش بگیرد، بدون شک موفق خواهد شد.
البته کوچینگ و منتورینگ شباهت هایی هم به یکدیگر دارند؛
- هر دو فرآیند مکالمه محور هستند.
- اعتماد، نقش بسزایی در ارتباط طرفین ایفا میکند.
- محرمانه ماندن جلسات یک اصل مهم و ضروری است.
- کوچ و منتور احترام زیادی برای مراجع قائل هستند و او را باور دارند
کوچینگ، مشاوره نیست.
مشاور میکوشد تا شرایط را بهتر کند، در حالی که تمرکز کوچ بر بهتر شدن عملکرد مراجع است. مراجع از مشاور انتظار دارد مشکل او را پیدا کرده و برای حل کردن آن راهکاری پیشنهاد میدهد. مشاور از صحبتهای مراجع، باید همه پاسخها را پیدا کند و راهحل مراجع را مشخص کند. و حتی به او راهکاری مناسب ارائه میدهد. کوچ رویکرد متفاوتی در پیش میگیرد، چرا که قرار نیست تجربههای شخصی خودش را به عنوان یک مدل “چگونه به موفقیت برسید” در اختیار مراجع قرار دهد.
کوچینگ بر این پایه استوار است که مراجع، بهترین فرد برای رفع امور حرفهای و زندگی خودش است. پس کوچ به مراجع نمیگویدکه چه کاری را انجام دهد و از چه کاری خودداری کند. در عوض به مراجع کمک میکند تا با فراز و نشیبهای مسیر پیش رویش بیشتر آشنا شود، بیشتر فکر کند و راهکار مناسبی برای مشکلاتش پیدا کند.
کوچینگ، یک روش درمانی نیست.
روشهای درمانی غالبأ بر گذشته افراد تمرکز دارند و میخواهند ریشه مشکلاتی را پیدا کنند که فرد امروز با آنها دست و پنجه نرم میکند. تمرکز کوچینگ بر زمان حال و است و میخواهد با بهتر کردن وضعیت فعلی فرد به او کمک کند تا آینده بهتری برای خودش رقم بزند. درمانگر به بیمار کمک میکند تا از یک حالت غیرعادی به حالتی طبیعی و نرمال برسد، از پس دعواها و مشاجرات زندگی برآید، مشکلات گذشته را حل و فصل کند و زخمهای روح خود را التیام ببخشد. به طور خلاصه میتوان گفت؛ روشهای درمانی بیماریهای روحی و ذهنی را درمان میکنند.
کوچ با افراد توانمند و کارآمدی سر و کار دارد که از لحاظ روحی و روانی کاملا سالم هستند. این افراد برای خود اهداف و ایدهآلهایی تعریف کردهاند و کوچ وظیفه دارد به آنها کمک کند تا مهارت و توانمندی خود را تقویت کرده، موانع موجود بر سر راهشان را بشناسند، اقدامات لازم را انجام دهند و موقعیت حرفهای و زندگی شخصیشان را بهبود ببخشند.
کوچینگ و روانشناسی مثبت
روانشناسی مثبت خصوصیات خوب، نقاط قوت و عملکرد صحیح افراد را مورد مطالعه قرار میدهد و بر روی مواردی تمرکز دارد که باعث میشوند زندگی ارزش زیستن داشته باشد. علم روانشناسی برای سالیان متمادی بر روی آسیب شناسی بیماریها و دردهای ناشی از این بیماریها تمرکز داشت و هدفش درمان این بیماریها بود، بی آن که به جنبههای مثبت روان انسان توجه چندانی داشته باشد.
کوچینگ را به سادگی یاد بگیرید: خرید کتاب توسعه مهارتهای کوچینگ
روانشناسی مثبت عقیده دارد که، بیان احساسات مثبت مهم تر از بروز احساسات منفی است. در واقع تحقیقات نشان میدهند کسانی که میتوانند احساسات منفی و مثبت را به یک اندازه ابراز کنند، بهترین عملکرد و بیشترین بازدهی را دارند.
در صورت تمایل به استفاده از خدمات کوچینگ دکتر سامان خردمند مهر میتوانید درخواست خدمات کوچینگ خود را ثبت کنید